كودكي
دركودكي:
پاكن هایی ز پاكيداشتیم،..
يك تراش سرخ لاكی داشتیم
كیفمان چفتی به رنگ زرد داشت،...
دوشمان از حلقه هایش درد داشت،
گرمی دستانمان از آه بود،
برگ دفترهایمان از كاه بود،..
تا دون نیمكت جامیشدیم
ما پر از تصمیم كبري میشدیم،..
با وجود سوز و سرماي شدید،
ریزعلی پیراهنش را میدرید،
كاش میشد باز كوچك میشدیم
لااقل يكروز كودك میشدیم!...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی